بی پرده با خودم

گاهی دلت میخواد خودت و خودت با هم خلوت کنین ...

بی پرده با خودم

گاهی دلت میخواد خودت و خودت با هم خلوت کنین ...

دیباگ

بی حوصله ام و حال انجام هیچ کاری رو ندارم ...

فقط یکی که تجربه برنامه نویسی داره میتونه بفهمه وقتی یه کد رو به خیال خودت دیباگ میکنی و دوباره سر و کله ی همون باگ پیدا میشه چه حالی پیدا میکنی؛ حالا خدا نکنه اون کد، «خودت» باشی ... ببینی که باگی که فکر میکردی از وجودت تا حد خوبی پاک شده، هنوز سرجاشه .. :( 

دیوونه کننده س، حالت رو بد میکنه، همه چیزت رو بهم می ریزه؛ یه جبهه از انواع حس های منفی و بد و ناامیدی نسبت به خودت بهت هجوم میارن؛ این لحظه درست اون لحظه ایه که پایداریِ تو روی دیباگینگ مهم میشه، و البته سخت هم ! :| 

که گریه نکنی، نزنی زیر همه چی، خسته نشی، نشینی ... به همه چی بدبین نشی و شک نکنی؛ و تو چه دانی که چقدر سخت است این بدمصب :|


--------

آره میگفتم، این روزا بی حوصله ام، به طرز بد و ناامید کننده ای حال درس خوندن ندارم و این اصلا خوب نیست.


فعلا همین.

  • فرزانه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی