بی پرده با خودم

گاهی دلت میخواد خودت و خودت با هم خلوت کنین ...

بی پرده با خودم

گاهی دلت میخواد خودت و خودت با هم خلوت کنین ...

مقصر شمایین ...

میدونم تقصیر اونا نیست فقط، میدونم من خودم خواستم همه ی اینایی رو که الان دورمه و توشم.. میدونم همه چیز دست خودم بوده ... ولی الان میخوام غر بزنم :| 


اگه طرز فکر من طوری بار اومد که چنین روزایی رو بسازم برا خودم، مقصر شماهایین ...

اگه چیزایی واسه من ارزش شد که نباید، مقصر شماهایین ...

اگه با مقوله ی مشاوره رفتن و خودشناسی و کوفت و زهرمار آشنا نبودم که بتونم باهاش پادزهر بزنم به زهر هایی که تو وجودم از طرز فکر های غلطِ دورم به یادگار مونده بود، ... مقصر شماهایین .... 


یه بچه ای که درس میخونه و مثلا شاگرد اول مدرسه س و مثلا مدرسه ی "چون"ِ تهران میره که بهترین مدرسه ی چونِ ایرانه، جز خوندن و خوندن ازش چی انتظار میرفته ؟ زودتر از 18 - 19 سالگی - همون وقتی که من شروع کردم به «یه طور دیگه نگاه کردن به دور و برم » - آیا ممکنه اصن «سفر کردن» برای چنین بچه ای ؟ :|


مقصرین شما ...

فعلا همین :|

  • فرزانه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی