بی پرده با خودم

گاهی دلت میخواد خودت و خودت با هم خلوت کنین ...

بی پرده با خودم

گاهی دلت میخواد خودت و خودت با هم خلوت کنین ...

شمارش معکوس

از وقتی یادم میاد از روزمرگی و دچارشدن بهش متنفر و بیزار بودم. از اینکه روزام مثل هم بشن، از اینکه صبح پاشم و توی اون روز هیچ قسمتیش نباشه که بتونم اون جوری که «دلم» میخواد و خلاقیتم راهنماییم میکنه خلقش کنم، بیزار بودم. یکی از دلایلی که نرفتم سراغ پزشکی هم همین بود، چون - با اینکه فیزیولوژی خیلی دوست داشتم - نمیخواستم هر روز پاشم برم تو مطب و منتظر بمونم یکی در رو بزنه و بیاد تو تا من از روی چیزایی که توی تکست بوک های 10-12 سال تحصیلم خوندم، تشخیص بدم (حدس بزنم ) مشکلش چیه. آشپزی رو هم بخاطر همین دوست دارم، چون دستتو باز میذاره تا خلاقیت به خرج بدی ... 


ولی الان، امسال، اولین عیدیه که حس میکنم خوشحال نیستم از اینکه داره عید میاد، داره بهار میاد، داره سال نو میشه؛ ترس عجیبی منو گرفته، .. «دارم دچار روزمرگی میشم ؟ » :اس .... دلم نمیخواد 95 بشه و من هنوز تو بهت و ضربه ی 94 گیر کرده باشم، دلم نمیخواد 95 بیاد و من هنوز از اتفاقای بدِ گذشته نَکَنده باشم، دلم نمیخواد 95 بیاد و با اومدنش منو به 23 نزدیکتر کنه، دلم نمیخواد 95 بیاد و منو به موعد تصمیم گیری برای رفتن یا موندن نزدیکتر کنه، دلم میخواد عقربه ها رو با دو تا دستام بگیرم، محکم بگیرم، نذارم تکون بخورن، میخوام بهشون بگم وایسن، من میخوام پیاده شم .... 

  • فرزانه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی